آئین مستانی که داره می خونه:
من آن مستم، که پا ازسر، ندوونم ندوونم / سر و پایی، به جز دلبر، ندوونم ندوونم
به سر شوق سر کوی تو بینم/ به دل مهر مه روی تو بینم
بت من، کعبه من، قبله من/ تویی هر جا، نظر سوی تو بینم
بت من، کعبه من، قبله من/ تویی هر جا، نظر سوی تو بینم
--
به آب خرابات غسلم دهید / ...
------
یاد تنبور می افتم ، که داره خاک می خوره
یاد زندگی ای، که داره می گذره
بعد، یاد لذتی که ازش می برم
یاد خواب دیشب می افتم، که دستای تو دورم بود، که هنوز طعمش هست، که عجیب بود
بعد، یاد یکی از کامنت های بلاگت
بعد، یاد تیکه هات که میمونم تو جواب دادنشون
بعد، یاد کارایی که باید انجامشون بدم و همشون موندن
بعد، یاد وقت نداشتنام
بعد، یاد اینکه نباید حواسم بره جاهای دیگه، که هوایی شم
بعد، یاد رفتن
بعد، ترسیدن
بعد، سرگردانی
بعد، یاد تسلیم شدن، که شاید خیلی زودتراز زمانش اتفاق بیافته
بعد، ...