...
اینجا هست برای ثبت لحظه های ریز و درشتی که با هر یک به گونه ای زندگی کرده ام، لحظه هایی که هر یک رنج ها و شادی هایی را یادآورند. هر چند بر این باورم که رنج های عظیم و شادی های بی پایان را در جایی جز درون خود نمی توان جای داد، و همین طور هیچ لحظه ای را نمی توان به لحظه هایی که در پیش داریم و به آنان که از سر گذرانده ایم تعمیم داد. ولی شاید بتوان همین اندک لحظه ها را دست مایه ای قرار داد تا که این راه را آسوده تر و امیدوارانه تر به پایان رساند.
Monday, January 24, 2005
افسوس حتی فرم و شکل کلمات , جهت خواندن یک عبارت را به ما القا می کند در حالی که حروف و کلمات تنها خود را به ما نشان می دهند و این ما هستیم که باید تصمیم بگیریم یک عبارت را چگونه بخوانیم
ارسموس

هسامح رطاخ هب هن باتفآ رطاخ هب هن
شكچوك ماب ةياس رطاخ هب
يئ هنارت رطاخ هب
وت ياه تسد زا رت كچوك
ايرد رطاخ هب هن اه لگنج رطاخ هب هن
گرب كي رطاخ هب
هرطق كي رطاخ هب
وت ياه مشچ زا رت نشور
دياش شنمشد دازون رطاخ هب ـ اه ناسنا همه رطاخ هب هن
وت ةناخ رطاخ هب ـ ايند رطاخ هب هن
تكچوك نيقي رطاخ هب
تسا يئايند ناسنا هك
مشاب وت شيپ هك نم ةظحل كي يوزرآ رطاخ هب
نم گرزب ياه تسد رد تكچوك ياه تسد رطاخ هب
نم گرزب ياه بل و
نوگ رب وت هانگ يب ياه ه
ينك يم هلهله وت هك يماگنه ،داب رد يئوتسرپ رطاخ هب
يا هتفخ وت هك يماگنه ،گرب رب يمنبش رطاخ هب
دنخبل كي رطاخ هب
ينيبب دوخ رانك رد ارم هك يماگنه
دورس كي رطاخ هب
اه بش نيرت كيرات اه بش نيرتدرس رد هصق كي رطاخ هب
هب هن ،وت ياه كسورع رطاخ هب گرزب ياه ناسنا رطاخ
ياه هارهاش رطاخ هب هن ،دناسر يم وت هب ارم هك يشرفگنس رطاخ هب
تسدرود
دراب يم هك يماگنه ،نادوان رطاخ هب
كچوك ياهروبنز و اهودنك رطاخ هب
مارآ گرزب نامسآ رد ربا ديپس راجن رطاخ هب
وت رطاخ هب
دنداتفا كاخ رب كاپ زيچ ره كچوك زيچ ره رطاخ هب
ب رآ داي ه
ميوگ يم ار تياهومع
ميوگ يم نخس اضترم زا
احمد شاملو
وای که چقدر دلم برف می خواد ......کوه........آب یخ............سر خوردن ........من واقعا نمی فهمم که اون چرا این کارو کرد ....................شایدم باید بگم واقعا نمی فهمم که چرا اونا این کارو باهاش کردند ....................و اینکه این کار منو و ما رو تو موقعیتی قرار داد که از بزرگترین و شاد ترین چیزا محروم شیم ... از کلی چیزای ساده و دوست داشتنی ...............از کلی چیزایی که می شه به سادگی لذت برد ........ و اینکه این قضیه این چیزا را برا من بی اهمیت کرده ........... یعنی لذتشو گذاشته اما جرئتشو نه .......... و این که باعث شده همیشه نگران همه چی باشی ......نگران همه چیزه همه چی ......... و این که هنوز اینقدر بزرگ نشده باشی که با این مطمئنی این یه لطف خیلی خیلی بزرگ بوده بازم نتونی با اطمینان ادامه بدی ..... بدون غر زدن ...... بدون جا زدن ........بدون زیر سوال بردن همه چی و همه کس
Sunday, January 16, 2005
1-ما نه دوستان واقعی داریم و نه دشمنان واقعی , ما فقط منافع دایمی داریم
پالمرستون
2-آفرینش ادامه دادن به آنچه وجود دارد نیست بلکه پایان دادن به آن است
کریشنا مورتی
3-اندکی بی پروایی همه آن چیزی است که برای رهایی لازم داریم
پایلو کویلو
4-اینان بر سفره می نشینند و چیزی با خود نمی اورند حتی اشتهایی خوب
نیچه
5-مردم هنگامی که از درک چیزی عاجز می مانند ان را به خدایان نسبت می دهند
بقراط
Wednesday, January 12, 2005
من واقعا تازگی ها نمی دونم چرا اینجوری رفتار می کنم ......یعنی واقعا نمی دونم .............به طور خیلی خیلی وحشتناکی دلم می خواد با یکی بتونم راحت حرف بزنم .......حرفهای خیلی خیلی معمولی ..........اما خوب نگاشتی که بین ادما و کامپیوتر ها و ادما به وجود اومده خیلی خیلی حرف زدنو سخت کرده ........... این جوری همیشه باید نگران باشی ........ شاید من بیخودی دارم مساله را بزرگ یا کوچیک می کنم اما ........ در هر صورت بهتره وقتی ادما حاله حرف زدن ندارن اینو اولش بگن .......... چون این جوری واقعا اعصاب خورد کن می شه ..........................نمی دونم من واقعا گیجم
Monday, January 10, 2005
اقا نظرتون راجع به اینکه توی انجیل می گه دایما دعا کنید و اینکه دعاش اینه که " ای مسیح بر من گناهکار رحمت فرست " چیه؟
و اینکه بعدش روی قسمت گناهکار بودن تو هیچ تاکید ی نمی کنه و هیچ اهمییتی به اون نمی ده
و حالا یه سوال دیگه اینکه این دعا قراره چه تاثیری داشته باشه
هیچ کدوم این بالایی ها مال من نیست .......فقط می خواستم نظرتونو راجع به اونا بدونم
Tuesday, January 04, 2005
آسمون و من
-1
قواعد صرف و نحو زبان به تنهایی برای شکنجه تمام دوران زندگی کافیست
اراسموس
2-
وقتی آسمون دلش می گیره ابری می شه یا نمی دونم وقتی ابری می شه دلش می گیره . وقتی هم که آسمون دلش می گیره منم دلم می گیره , خیلی خیلی زیاد دلم می گیره
اما آسمونم مسل(س یعنی س سه نقطه را پیدا نکردم) همه چیزای دیگه خود خواهه ! برای اینکه فقط اون می تونه وقتی دلش می گیره یاد منم بیاره که دلش گرفته و منم یادش بیفتم و سعی کنم به بقیه بفهمونم که اون دلش گرفته ! اما خوب وقتی من دلم می گیره چی؟ اون وقت آسمون اینو نمی فهمه ,, اون وقت دل گرفتگی من مسل ماله اون عام نمی شه ,, تا همه به اون نیگا کنن و یادشون بیاد که ممکنه یکی دلش گرفته باشه , تا همه یه چیزایی یادشون بیاد .
کلن فکر می کنم قدرت جهان سرمایه داری (به قول آذین ) بیشتر از اون چیزی شده که خودش فکرشو می کرد....دیگه زمان یه نواختی , خوابیدن , و معطل بودن تموم شده .........نمی دونم چه نظامی می تونه به جهان سرمایه داری غلبه کنه , فقط هر چی هست باید زودتر این بازیو تموم کنه
3-
دلتنگی های ادمی را باد ترانه ای می خواند
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد
و هر دانه ی برفی یه اشکی نریخته می ماند
احمد شاملو