...
اینجا هست برای ثبت لحظه های ریز و درشتی که با هر یک به گونه ای زندگی کرده ام، لحظه هایی که هر یک رنج ها و شادی هایی را یادآورند. هر چند بر این باورم که رنج های عظیم و شادی های بی پایان را در جایی جز درون خود نمی توان جای داد، و همین طور هیچ لحظه ای را نمی توان به لحظه هایی که در پیش داریم و به آنان که از سر گذرانده ایم تعمیم داد. ولی شاید بتوان همین اندک لحظه ها را دست مایه ای قرار داد تا که این راه را آسوده تر و امیدوارانه تر به پایان رساند.
Tuesday, February 22, 2005
8
فقط دلم می خواد برم بخوابم تا زودتر صبح شه
تا فردا دیگه مثه روزای قبل نباشه یا من اینجا نباشم
تا دیگه یه دختره خوب و مودب وآروم ومعصوم نباشم
بهتره برم بخوابم , من رفتم , خدافظ
2 Comments:
Blogger Arash said...
mikhaabam...hamechi yaadam mire. aadat kardim ke hamechi yaademoon bere.

http://aarash.blogspot.com/2004_07_31_aarash_archive.html

dar zemn..haalam azinjoori link daadan be khod beham mikhore!

Blogger Nazanin said...
تو فقط يه کم بخوابا،بعد صبح که بيدار شدی،البتّه اگه صبح بود،برو کوله پشی و
کفش بخر