...
اینجا هست برای ثبت لحظه های ریز و درشتی که با هر یک به گونه ای زندگی کرده ام، لحظه هایی که هر یک رنج ها و شادی هایی را یادآورند. هر چند بر این باورم که رنج های عظیم و شادی های بی پایان را در جایی جز درون خود نمی توان جای داد، و همین طور هیچ لحظه ای را نمی توان به لحظه هایی که در پیش داریم و به آنان که از سر گذرانده ایم تعمیم داد. ولی شاید بتوان همین اندک لحظه ها را دست مایه ای قرار داد تا که این راه را آسوده تر و امیدوارانه تر به پایان رساند.
Saturday, February 26, 2005
9
فکر می کنم هنوز باید بخوابم
هنوز چشمام داغه
باید بخوابم تا سرد شه
اما این خوابیدن های طولانی بالاخره نابود میکنه (هم یه سری چیزو و هم یه سری کسو ) مممممم
فقط دلم می خواد فردا دوباره چشام داغ نشن
4 Comments:
Blogger niyoosha said...
dagh?
daaaghhh??

Anonymous Anonymous said...
nemidoonam chera.

Anonymous Anonymous said...
nemidoonam chera.

Blogger niyoosha said...
eh! mobarake inja :D