...
اینجا هست برای ثبت لحظه های ریز و درشتی که با هر یک به گونه ای زندگی کرده ام، لحظه هایی که هر یک رنج ها و شادی هایی را یادآورند. هر چند بر این باورم که رنج های عظیم و شادی های بی پایان را در جایی جز درون خود نمی توان جای داد، و همین طور هیچ لحظه ای را نمی توان به لحظه هایی که در پیش داریم و به آنان که از سر گذرانده ایم تعمیم داد. ولی شاید بتوان همین اندک لحظه ها را دست مایه ای قرار داد تا که این راه را آسوده تر و امیدوارانه تر به پایان رساند.
Wednesday, September 28, 2005
40
بسه ديگه ... فقط بسه ... فقط ديگه بسه ... ديگه ولمون كن ... بذار هر كار مي خوايم بكنيم بكنيم ... خوب و بدش با خودمون .... تا كي مي خواي اين كارو ادامه بدي ... ديگه هيچ كس نمي كشه .... باور كن ديگه هيچ كس نمي كشه ... اونا كه همه چيشونو دادن ... فقط بذار روانشونو از دست ندن ... فقط بذار ديگه شكنجه نشن ... اونايي كه با معياراي خودت بهترين مردگان اين سال ها قراره بشن ... فقط بسه ..... بذار برا يه بار هم كه شده بشه به چيزايي كه مي فرستي ايمان آورد ..... بسه
1 Comments:
Anonymous Anonymous said...
man ke nafahmidam moshkel az kojast
amma edame bede be mobarezat movafagh mishi