...
اینجا هست برای ثبت لحظه های ریز و درشتی که با هر یک به گونه ای زندگی کرده ام، لحظه هایی که هر یک رنج ها و شادی هایی را یادآورند. هر چند بر این باورم که رنج های عظیم و شادی های بی پایان را در جایی جز درون خود نمی توان جای داد، و همین طور هیچ لحظه ای را نمی توان به لحظه هایی که در پیش داریم و به آنان که از سر گذرانده ایم تعمیم داد. ولی شاید بتوان همین اندک لحظه ها را دست مایه ای قرار داد تا که این راه را آسوده تر و امیدوارانه تر به پایان رساند.
Saturday, November 11, 2006

یاد بعضی نفرات/ روشنم می دارد"

وقت هر دلتنگی/ سویشان دارم دست

جراتم می بخشد/ روشنم می دارد"

(نیما یوشیج)

-----------------------------------------

- می دونی از به مقدار کافی راحت بودن نیوشا (Boland)خوشم میاد/ چه خوب چه بد / همونی که هست/ چه تو خوشت بیاد چه نیاد/ تو چیکاره ای ؟

- عادتم شده که به روم نیارم/ اما وقتی زیاد می شه استفراغم می گیره / حالا هر کس که می خوای باش !

- فراموشش می کنم/ روند همیشگی / می شه از اول رفت ؟! / می شه ؟! / تو می تونی ؟! / از وسط چی !؟ / تمام !

- دانشکده/ تجربه ی خوبیه ! / که دوستش دارم / چه در و دیواراش !/ چه بچه هاش ! / که ظاهرن خیلی نبودم باهاشون / اما حس پیوندی هست که نگه مان می دارد / شاید چون مطمئنی که هستند / که فردا و پس فردا هم هستند / که باز هم هستند / شاید برای مدت زمان کافی !

- لذت تجربه ی آدمای مختلف فوق العاده است ! / همین !

- شاید دلم تنگ شده باشه !

3 Comments:
Blogger niyoosha said...
kodoom niousha?!:D

Anonymous Anonymous said...
niyoosha Boland ! :D

Blogger Nazanin said...
لذت تجربه ی آدمای مختلف فوق العاده است ! / همین !
haaaa! raas vagooyi! :D