...
اینجا هست برای ثبت لحظه های ریز و درشتی که با هر یک به گونه ای زندگی کرده ام، لحظه هایی که هر یک رنج ها و شادی هایی را یادآورند. هر چند بر این باورم که رنج های عظیم و شادی های بی پایان را در جایی جز درون خود نمی توان جای داد، و همین طور هیچ لحظه ای را نمی توان به لحظه هایی که در پیش داریم و به آنان که از سر گذرانده ایم تعمیم داد. ولی شاید بتوان همین اندک لحظه ها را دست مایه ای قرار داد تا که این راه را آسوده تر و امیدوارانه تر به پایان رساند.
Saturday, July 07, 2007
من خدای ناز بالینی تو ام
من گدای ناز شیرین تو ام
-
رهی دور و رهی دور و رهی دور
مرا از تو جدا کردند مجبور
----
به نظرم باید حداقل یک بار موسیقی تاجیکستان را در طول حیات شنید!
-------------------------------------------
دلم می خواهد تا صبح مستانه برقصم!
نمی دانم تا کی موفق به حاشا کردن همه چیز خواهم شد!

1 Comments:
Anonymous Anonymous said...
merci ke khodet aavordish! :)