...
اینجا هست برای ثبت لحظه های ریز و درشتی که با هر یک به گونه ای زندگی کرده ام، لحظه هایی که هر یک رنج ها و شادی هایی را یادآورند. هر چند بر این باورم که رنج های عظیم و شادی های بی پایان را در جایی جز درون خود نمی توان جای داد، و همین طور هیچ لحظه ای را نمی توان به لحظه هایی که در پیش داریم و به آنان که از سر گذرانده ایم تعمیم داد. ولی شاید بتوان همین اندک لحظه ها را دست مایه ای قرار داد تا که این راه را آسوده تر و امیدوارانه تر به پایان رساند.
Saturday, October 13, 2007
خودش هم نمی دانست، حرفش انقدر مرا به وجد می آورد.
من هم نمی دانستم، انقدر احمقانه و لوس رفتار خواهم کرد.
من باز هم پشیمانم!
انگار این پشیمان شدن بعد از هر کاری تمام شدنی نیست!
من بابت آن حجم از لودگی متاسفم!


: دی

آدم شدن هم مراحل خاصی دارد، که ظاهرا به این سادگی ها میسر نمی شود!

3 Comments:
Anonymous Anonymous said...
vali man hameye eshtebahatam ro doost daram!yek bar ham dar blogam neveshtam...
hamin ke talash mikoinm baraye kamel shodan hamin khoobe...albate be in shart ke vaghean say konim...
hala gozashte az in harfa inja rangesh khoob shode!:D badesham mano inghad tahdid nakon mitarsam!:D yadet nist khodet hich up nemikardi ghablan!:P

Anonymous Anonymous said...
che ghadr khosh halam ke in rooza tond tond up mikoni

Anonymous Anonymous said...
marahelesho tey kon!:D