...
اینجا هست برای ثبت لحظه های ریز و درشتی که با هر یک به گونه ای زندگی کرده ام، لحظه هایی که هر یک رنج ها و شادی هایی را یادآورند. هر چند بر این باورم که رنج های عظیم و شادی های بی پایان را در جایی جز درون خود نمی توان جای داد، و همین طور هیچ لحظه ای را نمی توان به لحظه هایی که در پیش داریم و به آنان که از سر گذرانده ایم تعمیم داد. ولی شاید بتوان همین اندک لحظه ها را دست مایه ای قرار داد تا که این راه را آسوده تر و امیدوارانه تر به پایان رساند.
Sunday, October 21, 2007
برای خودم، که شاید به کل فروریخته باشم،
شاید هم به کل دیگری ای شده باشم:

گیج گیج گیجم

نه، من انقدر قدرت را بالفطره نداشتم،
نه، من هرگز چنین نبودم،
من اینچنین بودن را نیاموخته بودم،
من اینچنین بودن را نخواسته بودم،
چیز دیگری مرا وادار به ادامه می کرد.

گیج گیج
شایدم راه راه!

راهی، متاسفم نمی کند از آنچه پیش آمد، بلکه خوشحالم نیز می کند،
راهی، مرا به یاد مادران مقدس می اندازد، احساس گناه،
و خطی قرمز مرا مجبور به انتخاب یکی از این راه ها،
راههایی که هیچ فصل اشتراکی با هم ندارند.

راهی هم، به بیخیالی می کشاندم، به از این نیز گذشتن،
بسان گذشته، بسان هر چه هر روزه تکرار می کنیم،
می گذریم و بیخیال می شویم،
از آنچه خودخواسته و یا ناخواسته رخ می دهد!
اما این گذشتن و بیخیال شدن را تا کجا،
تا به کی می توان، و یا باید ادامه داد؟

من هنوز نمی توانم این را تشخیص دهم،
نمی توانم کاری را بکنم و بعد پشیمان نشوم،
نمی توانم پای همه ی آنچه انجام داده ام، در مقابل خودم بایستم،
نه، من هنوز آنقدرها بزرگ نشده ام!

من هنوز، از نقش و قدرتی که در زندگی خود و دیگران داریم،
می ترسم!
هر کس تا چه حد مسئول است؟

من از حکمت خدایی که نظاره گرمان است، می ترسم،
خدایی که متوکل نبودن برش، هزینه ای بسیار را طلب می کند!

من از این دور خود چرخیدنم هم، می ترسم، خسته ام دیگر!

نمی فهمم، تاوان این آخرینش،
خراشیست سفید یا سیاه،
عمیق است که زشت می کند،
و یا سطحی، که تنها وقوعش را یادآور می شود
و یا اصلا هیچ!

شاید بهتر است نگذاریم دیوانه بازی،
خط قرمزی بر تا به اکنونمان بکشد،

شاید انتخاب ادامه دیوانه بازی، به همراه راه بیخیالی،
عاقلانه ترینش باشد!

تنها می دانم که،
لذت ریسک و دیوانه بازی را نباید به خیلی چیزها فروخت!
مشکل، مرز جدایی این خیلی چیزهاست!

گیج گیج گیجم،
راه راه
4 Comments:
Anonymous Anonymous said...
salam.

To ketabe divane bazie bobin ro khoondi?albate ye tarjom ham dare ke :divane var hast esmesh.

mano yade oon andakhti...



manam rah rah o gijam in rooza

dishab,kolli,gerye,kardam

Blogger Nazanin said...
natarsam az hata be kol foroo rikhtan va shekastan..tars ham agar hast, lmsash mikonam,anjam midaham anche ke del miguyad. shayad aanche miaayad naashekastani mojudi bashad..az khod boro..khodat ra ja khali bede jaye zendegi! mesle mowj! ta be aknun ra zamani migozarad ke raha karde am, fargh kardam..farghe khub.raha sho..raha kon biRR!

/**
paastiRe khub nadidam be khoda! :D
*/

Blogger billbill said...
to Hedieh: are khoondam, hamoon tarjomeye "divane bazi"ish ro !

to Nazanin: natarsidan az tars, movajeh shodan bahash , va azash gozashtan ro be khooobi dark va lams mikonam ! anche ke del migooyad ro anjam midaham ! fargh kardan ra misetayam ! raha shodan ra niz ! ama chizi ke mara chenin be dard avarde karist ke na az aghl bud na az del ! hargez nakhahi fahamid chisti ash ra ! ama sakht dardnak bud !

Blogger niyoosha said...
khodaaaaaaaaaaaaaaaaa bouuuuuuuuuuuuuuuuuudddddddddddddddddddddddddddddddddddddddddddddddddddddd>:D<