...
اینجا هست برای ثبت لحظه های ریز و درشتی که با هر یک به گونه ای زندگی کرده ام، لحظه هایی که هر یک رنج ها و شادی هایی را یادآورند. هر چند بر این باورم که رنج های عظیم و شادی های بی پایان را در جایی جز درون خود نمی توان جای داد، و همین طور هیچ لحظه ای را نمی توان به لحظه هایی که در پیش داریم و به آنان که از سر گذرانده ایم تعمیم داد. ولی شاید بتوان همین اندک لحظه ها را دست مایه ای قرار داد تا که این راه را آسوده تر و امیدوارانه تر به پایان رساند.
Saturday, October 27, 2007
مایلم اعتراف کنم، که عمیقا مایلم که سر به تن چند نفری از جمله خودم نباشه!
: دی

می دانی دردناکی قضیه کجاست؟!
آنجا که خودت، دست به محو کردن خودت زده باشی! چه بسا ذوب کردن!
به این احتمالا میگن خودکشی نهفته!
بعد جالبترش آنجا رخ می دهد که بخواهی توجیه اش کنی!
و بدترش آنجاست که تقاضای عفو داشته باشی از کسی که جلویش دست به این اقدام زده باشی!
که نادیده بگیرتش! در حالی که تو خود را ذوب کرده ای ! به دیگری چه دخلی دارد؟!
تقاضای بخشش کنی از خدایت!
تقاضای به روال معمول گذشتن ادامه زندگی!
بالاخره باید پذیرفت که در هر خودکشی یا چیزهایی از این نوع، چیزهایی از دست می روند، که شاید دیگر هرگز برنگردند!
بپذیر!
خودکشی نهفته ای را که خواهی یا نخواهی رخ داده!
: دی



1 Comments:
Anonymous Anonymous said...
ay golnaz golnaz golnaz...
.
.
.
.chiu begam ke ghabl az man to nagofte bashi?hum?