امروز،
افتادم تو جوب!
همه ی پاستیل های رنگارنگی هم که خریده بودم ریخت تو جوب!
خودم هم، پاها و دستم حسابی داغون شد!
نحصی امروزم را،
او نیز،
با آن رفتن مسخره اش،
کامل کرد!
شاید هم خجسته بود،
که ایمان بیاورم،
که دیگر هرگز نباید بازگردم!
هرگز!
پ.ن: "نگاهم کن چه دردانگیزم! "
vali kheyli khoshtip shode budi ba`de in hadeSe! :D
ندید!
akkkhhhhhhhhh kash baraye manam pish mioomad oon nahsi ta befhamam hargez nabayad bargardam,ya...nemidoonam,ye joori mishod dige:(