...
اینجا هست برای ثبت لحظه های ریز و درشتی که با هر یک به گونه ای زندگی کرده ام، لحظه هایی که هر یک رنج ها و شادی هایی را یادآورند. هر چند بر این باورم که رنج های عظیم و شادی های بی پایان را در جایی جز درون خود نمی توان جای داد، و همین طور هیچ لحظه ای را نمی توان به لحظه هایی که در پیش داریم و به آنان که از سر گذرانده ایم تعمیم داد. ولی شاید بتوان همین اندک لحظه ها را دست مایه ای قرار داد تا که این راه را آسوده تر و امیدوارانه تر به پایان رساند.
Sunday, November 11, 2007


اگر تجاوز، زهر، خنجر، آتش
هنوز به طرح های خوش شان،
پرده ی مبتذل سرنوشت های سفله مان را نیاراسته اند،
یعنی که جانمان را، افسوس، جسارتی نیست.
(بودلر)


پ.ن: نمی دانم!
...

1 Comments:
Anonymous Anonymous said...
che tarsnake!:D