مرا
مجبور به باور تمام شدن،
تمرین فراموش کردن،
و بی تفاوت شدن به نبودنت،
نکن!
- و در حالیکه همه چیز از روز روشنتر است!
من همچنان اصرار دارم که به چیزهایی از این قبیل دل ببندم،
امیدواریم را حفظ کنم،
خنده ام را نیز!
و باور همه اینها را برای مدتی کوتاه هم که شده به تعویق بیندازم!
بالاخره شکست می خورم!
می دانم!-
:)
من به طرز خنده دار و پیچیده ای اصرار دارم که خودم را بگذارم سر کار!
از رو هم نمی رم!
:))
زندگی اونقدرام سخت نیستا!
کافیست نیت کنی که همه چی گور باباش!
آن وقت به جز پول و اینا تقریبا مشکلی نداری!
هه!
:)
من کج کجم این روزا!
تمرینهای ست تئوری هم که ما رو دغ داد!
:(
دیگه ...
بهار ما گذشته! منم به جستجوی سرنوشت!
سرنوشتی که لای هفتاد تا چیز قایم شده، انتظار داره من برم پیداش کنم!
وایسا میام یه چند سال دیگه!
وقتی سرم به همه نوع سنگی خورد!
اون وقت خودت شرمنده می شی! میای دنبال من! سرنوشت عزیزم!
دیگر اینکه با بارانی که می آید،
ما علاوه بر کج بودن،
کمی موج هم برداشته ایم!
تمرینا ما رو هم، البته دق داد!
سرنوشتت، این لفت همون چیزیه که معنی میده؟!!
G O L N A Z . . .
shayad hamishe inke begim gure babash ya faramush konim khub nabashe
gahi ham khube!