اینجا هست برای ثبت لحظه های ریز و درشتی که با هر یک به گونه ای زندگی کرده ام، لحظه هایی که هر یک رنج ها و شادی هایی را یادآورند. هر چند بر این باورم که رنج های عظیم و شادی های بی پایان را در جایی جز درون خود نمی توان جای داد، و همین طور هیچ لحظه ای را نمی توان به لحظه هایی که در پیش داریم و به آنان که از سر گذرانده ایم تعمیم داد. ولی شاید بتوان همین اندک لحظه ها را دست مایه ای قرار داد تا که این راه را آسوده تر و امیدوارانه تر به پایان رساند.
ببین روزبه تا اونجایی که من تو یکی دو تا فرهنگ معمول دیدم، (برای اینکه مطمئن باشم چی می گم، و البته حال نداشتم دهخدا رو ببینم)،شرور جمع شر، و شر به معنای نقیض خیر، بدی و فساد هستش. و پلیدی به معنای ناپاکی و آلودگی! بعد اینکه به نظر من قبول نکردن آلودگی با قبول کردن بدی، یا شاید ناجنسی ، در تناقض نیست، یعنی نمی دونم مطمئنن، به نظرم بیشتر بستگی به هر شخصی داره که این ها رو چگونه واسه خودش طبقه بندی می کنه و کدوم میره زیر کدوم و یا نمی رن اصلا زیر دسته هم. شاید اگر متن اصلی بود و ما بلد بودیمش بهتر می شد حرف زد، ولی به نظرم می شود در حالاتی پذیرفتش! :)
من فکر میکنم که ترجمه اش درست نیست!!
بعد اینکه به نظر من قبول نکردن آلودگی با قبول کردن بدی، یا شاید ناجنسی ، در تناقض نیست، یعنی نمی دونم مطمئنن، به نظرم بیشتر بستگی به هر شخصی داره که این ها رو چگونه واسه خودش طبقه بندی می کنه و کدوم میره زیر کدوم و یا نمی رن اصلا زیر دسته هم. شاید اگر متن اصلی بود و ما بلد بودیمش بهتر می شد حرف زد، ولی به نظرم می شود در حالاتی پذیرفتش! :)
Wovon das Pfäfflein spricht;
Ich glaub nur an dein Auge,
Das ist mein Himmelslicht.
Ich glaub nicht an den Herrgott,
Wovon das Pfäfflein spricht;
Ich glaub nur an dein Herze,
'nen andern Gott hab ich nicht.
Ich glaub nicht an den Bösen,
An Höll und Höllenschmerz;
Ich glaub nur an dein Auge,
Und an dein böses Herz.
een asle sher ast mesle eenke, Bosen ro be manie e evil peida kardam, va boses ham sefat az hamoon esme.
kaar e khode shaer e!:))