
چند وقت پیش (یعنی خیلی وقت پیشااا) یه بار آرشیو بلاگمو خوندم، بعد دیدم چقدر کیف داره که یه چیزهایی را ثبت می کنی واسه خودت! که مثه یک کدنگاری (؟!) می مونه! ... بعد اینه که الان می خوام این پایینی ها رو بنویسم!
خوشحالم که دیروز و روز قبلش را با کمترین هزینه تاب آوردم! الان اوضاع باز روبراه گشته! و همه چی در امن و امانه! فقط کمی نگرانم! از این بابت که، یکم زود نمی گذرم از مسائل؟! نمیدونم واقعا! شاید باید بیشتر تامل به خرج داد! اما من نمی خوام واسه اتفاقایی که دست خودم نیست غصه بخورم و بگم چرا و فلان! خب بابا وقتی نمی شه، نمی شه دیگه! زور نیست که! نیست عزیز من! حالا هی بشین غرغر کن! هممم .... چند تا چبز را هم به خوبی و تمامی درک کردم! و باز به صحت تئوری های عدم انتظار، و وجود "بالاخره" درنهایت هر چیزی، دقیقا هر چیزی، خودم پی بردم! چقدر خوشحالم که خوب تاب آوردم ...
هیچ چیزی را به رهایی و گذشتن، شاید هم "عبور" باشد اسمش، ترجیح نمی دهم!
انقد حس خوبیه، وقتی می بینی دوستات متوجه عوض شدنت شدن! خیلی خوبه که بدونه اینکه چیزی بگی یا چیز خاصی رخ بده، که ازهمین ارتباط های ناچیز هم متوجه می شن که مثلا الان، یا مدتیه، که روبراه نیستی یا هستی! یه جور احساس اطمینان می کنی! بودنت را حس می کنی، لمس می کنی! مرسسسسسسسسسسسسسسسیییییی!! و من شرمندتانم! ...
بعد اینکه لذتی در برد ویمبلدون نادال هست که در برد رولاند گاروسش نیست! :دییییییییییییییییی
و اما یک توصیه: اگر یه وقتی رفتین دندوناتون را ارتودنسی کردین! به خاطر خودتون! جان خودتون! این پلاک بعد از برداشتن پلاکت ها را به موقع و طبق دستور دکترتون بذارین! اصن اصلش همونه! که مثه من الان صاف نشین!!! بسیییی زیاد درد دندان و فک و دهان می گیرید اگه رعایت نکنید!
انقد دوس دارم اینجوری! یعنی همین جوری ! یعنی خیلی همین جوری بیای بلاگ بنویسی!