...
اینجا هست برای ثبت لحظه های ریز و درشتی که با هر یک به گونه ای زندگی کرده ام، لحظه هایی که هر یک رنج ها و شادی هایی را یادآورند. هر چند بر این باورم که رنج های عظیم و شادی های بی پایان را در جایی جز درون خود نمی توان جای داد، و همین طور هیچ لحظه ای را نمی توان به لحظه هایی که در پیش داریم و به آنان که از سر گذرانده ایم تعمیم داد. ولی شاید بتوان همین اندک لحظه ها را دست مایه ای قرار داد تا که این راه را آسوده تر و امیدوارانه تر به پایان رساند.
Monday, February 02, 2009
آسمون مست جنونی
آسمون تشنه ی خونی
آسمون چه پر گناهی

از ترحم تو بیزار ...


چشم امید و ببر از آسمون ...
2 Comments:
Blogger Atorpat said...
اه این چه وضعیست، آدم تا ۲ روز نمی‌یاد فرغونی پست می‌ذارین

Anonymous Anonymous said...
:D man belakhare toonestam CM bezaram injaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaa.


ama yadam rafte ke rooye post ghabliat chia mikhastam benevisam khob:(