...
اینجا هست برای ثبت لحظه های ریز و درشتی که با هر یک به گونه ای زندگی کرده ام، لحظه هایی که هر یک رنج ها و شادی هایی را یادآورند. هر چند بر این باورم که رنج های عظیم و شادی های بی پایان را در جایی جز درون خود نمی توان جای داد، و همین طور هیچ لحظه ای را نمی توان به لحظه هایی که در پیش داریم و به آنان که از سر گذرانده ایم تعمیم داد. ولی شاید بتوان همین اندک لحظه ها را دست مایه ای قرار داد تا که این راه را آسوده تر و امیدوارانه تر به پایان رساند.
Monday, May 04, 2009
دلم می خواد یکی بیاد، بریم دشت و جاده ... جایی که سبز باشه، آب جاری داشته باشد، سنگی باشه کنار آبش ... یکی بیاد که نپرسه، که حرف زدن لازم نداشته باشیم براش ... یکی بیاد بزنیم جاده ...
1 Comments:
Blogger Nazanin said...
chize..man candidate e khubiam be june khodesh..berim bara tavalode dastekam felan akharet ke tu iran bahamim? :) :( :| :)