نخون اینارو ... جان من نخون ...
من بغض دارم، بغض، ... اون صداها، اون ضجه ها، بد جایی بردند منو، خیلی بد ... از تحمل من خارجه ..
من گند زدم، می دونم ... راه حلی نمی بینم براش ...
من حالم وخیم است، همین الان را می گویم دقیقا ...
نخون جان من، نخون عزیز جان، من اگه بلاگ دیگه ای داشتم که می دونستم یه نفر حداقل می خونه اونجا رو، اینجا نمی نوشتم که بخوامت نخونی...نخون ...
من سرم از درد دارد می ترکد، گلویم از بغض..
من ظرفیتم کم شده است ...
من...
من..
من.