...
اینجا هست برای ثبت لحظه های ریز و درشتی که با هر یک به گونه ای زندگی کرده ام، لحظه هایی که هر یک رنج ها و شادی هایی را یادآورند. هر چند بر این باورم که رنج های عظیم و شادی های بی پایان را در جایی جز درون خود نمی توان جای داد، و همین طور هیچ لحظه ای را نمی توان به لحظه هایی که در پیش داریم و به آنان که از سر گذرانده ایم تعمیم داد. ولی شاید بتوان همین اندک لحظه ها را دست مایه ای قرار داد تا که این راه را آسوده تر و امیدوارانه تر به پایان رساند.
Saturday, April 24, 2010
خب تمام شد، دومین ترم تحصیلی ما در دانشگاه تورونتو.

من چند تا فحش به خودم بدهکارم که انشالاه سر فرصت حال خودمو جا میارم.
3 Comments:
Anonymous Anonymous said...
fohsh vase chi akheeeeeeeeeeee?

Anonymous shabnam said...
mishe bad be manam begi ke che foshhayi dadi be khodet? :P

Blogger niyoosha said...
che kaarie hala fosh! donya do rooze!:D