...
اینجا هست برای ثبت لحظه های ریز و درشتی که با هر یک به گونه ای زندگی کرده ام، لحظه هایی که هر یک رنج ها و شادی هایی را یادآورند. هر چند بر این باورم که رنج های عظیم و شادی های بی پایان را در جایی جز درون خود نمی توان جای داد، و همین طور هیچ لحظه ای را نمی توان به لحظه هایی که در پیش داریم و به آنان که از سر گذرانده ایم تعمیم داد. ولی شاید بتوان همین اندک لحظه ها را دست مایه ای قرار داد تا که این راه را آسوده تر و امیدوارانه تر به پایان رساند.
Tuesday, November 23, 2010
هیچ کس، هیچ کجا، هیچ وقت این روزهایم را تماما نخواهد فهمید، فقط امیدوارم اتفاق نیفتد دیگر، برای هیچ کس.

جهت ثبت. یک سال و نیم و یا شاید دو سال فوق در تورونتو.
1 Comments:
Anonymous آر said...
>:(<